از 4jok کپی کردم :)

ساخت وبلاگ
امدم خونه ميگم اخ چقد امروز خسته شدم حالا رفتار داش كوچيكرو ببنين
من: بهروزززززززززززززززززززززززز
اون: چيه بنال ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من: خر درست حرف بزن. ميگم گمشو آب بيار 
اون: ماماااااااااااااااان اين گوساله به من ميگه خر 
مامانم: عليييييييييييي
من:بله 
مامان: با بچه درست حرف بزن .

حالا شما بگين من چي بگم به اين موجود. نمي دونم من ميرم مدرسه چي تو گوش مامانم خونده كه رفتار مادرم با من عوض شده. 

-----------------------------------------------

دختره اومده بخش عموميه وبلاگ خسته داغون انگار شكست عشقي خورده!ميگم چي شده عزيزم چلا ناراحتي؟ميگه خواهرم واس ي كار يه روزه رفته قزوين دلتنگشم!اونوقت من بهمن ميخوام برم اراك دانشگاه اين خاخر من روزي كه ميخوام برمو با ماژيك خط كشيده هر روزم كه ميگذره يه ضربدر ميزنه رو تقويم هر روزم ميگمه 90روز مونده 89روز مونده!بعدشم هر شب يه تيكه از وسايلامو انحصار ورثه ميكنه!بعدشم هرروز ميگه كي ميري از دستت خلاص شم اگه رفتي نه انتقالي بگير نه مهمان همه ي 4 سالو بمون واس تعطيلاتم نميخواد برگردي!ما اگه دلمون تنگ شه ميزنگيم!هههعععععييييييي ديگه عرضي نيست!

------------------------------------------------

ب بابام میگم نمیدونم چرا تازگیا همش وسط درس خوندم خوابم میبره! برگشته میگه : تو زمستونا خِرسا همینجورین! :|

------------------------------------------------

گودزیلای 5 سالمون ازم خواسته با گوشیم بازی کنه !!
گوشی هم که شخصی:))خلاصه اجازه ندادم..
برگشته میگه:بمیری هم عروسیم دعوتت نمی کنم :||
اونوقت من وقتی 5 سالم بود به شلیل می گفتم جلیل :|
یـــنـــیـــا

-


احساس عشق...
ما را در سایت احساس عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yasin parsikala12357 بازدید : 341 تاريخ : يکشنبه 5 آبان 1392 ساعت: 22:06